نوع مقاله : مقاله پژوهشی
چکیده
از زمان وقوع وقایع سیاسی ـ اجتماعی در جهان عرب در سال 2011 که به تغییر رژیمهای سیاسی کشورهای تونس، مصر، لیبی و یمن انجامید و نظامهای سیاسی سایر کشورهای عربی را درگیر چالش و بحران کرد، تحلیلها و آثار متعدد و متفاوتی درخصوص ماهیت، چرایی، چگونگی و پیامدهای این وقایع ارائه شده است. این تحلیلها با یکدیگر تفاوتها و اختلافهای عمدهای دارند و هر کدامشان نیز از زاویه متفاوتی به تغییرات کشورهای عربی مینگرند. درمجموع، همه این تحلیلها و آثار را میتوان در پنج رویکرد بیداری اسلامی، دموکراتیزاسیون، اقتدارگرایی، بیداری عربی و توطئه تفکیک و دستهبندی کرد. در میان این رویکردها، رویکرد دموکراتیزاسیون به عنوان مهمترین رقیب رویکرد بیداری اسلامی، علیرغم مشکلات عمده مفهومی و تجربی، شایعترین و پرنفوذترین رویکرد برای تبیین تغییرات سیاسی در جهان عرب بوده و بیشترین توجه تحلیلگران و محققان را به خود معطوف کرده است. این مقاله به بررسی و نقد این رویکرد پرداخته است و این مدعا را دنبال میکند که آثار مبتنی بر رویکرد دموکراتیزاسیون به لحاظ دستگاه نظری و مشکلات تجربی و مفهومی که دارند اساساً نمیتوانند تبیینی مقنع، مجابکننده و بیطرفانه از تغییرات سیاسی جهان عرب ارائه دهند. روش مقاله در مراجعه به آثار و آرا، اسنادی و در تأیید مدعا، برهانی- منطقی است.
کلیدواژهها