نوع مقاله : مقاله پژوهشی
چکیده
تحولات سیاسی و اجتماعی اخیر خاورمیانه، بهویژه جامعه مصر به دلیل ظرفیت بالای پژوهشی و نظری آن از جذابیت ویژهای برخوردار است. در رویدادهای سال 2011 مصر، انسداد سیاسی موجود در این کشور باعث شد تا نیروهای مخالف دولت از میان اشکال مختلف اعتراض اجتماعی، نوعی از مبارزه را در پیش گیرند که در برابر سرکوب دولت آسیبپذیری کمتری داشته باشد. آصف بیات این نوع کنش ورزی و اعتراض را «غیرجنبشهای اجتماعی» می نامد، رویکردی که عمدتاً متأثر از دیدگاههای مدرنیستهای متأخر، پساساختارگرایانی مانند فوکو و نظریهپردازان جنبشهای جدید اجتماعی است. نکته حائز اهمیت در بحث غیرجنبشها این است که با ارائه چهارچوب جدیدی از کنشورزی اجتماعی، اپوزیسیون مصر را در برابر قدرت دولت مقاوم ساخته، با ویژگیهایی که به چهارچوب و نوع مبارزات نیروهای اجتماعی و سیاسی مصر بخشید، دولت مصر را در سرکوب مخالفان خود ناتوان کرد؛ بنابراین، پرسش اصلی پژوهش این است که غیرجنبشهای اجتماعی چیست و چه نقش و جایگاهی در مبارزات و عملکرد اپوزیسیون مصر در رویارویی و مبارزه با حکومت خودکامه حسنی مبارک داشت؟ در پاسخ به این پرسش، تلاش میگردد با بسط نظریه آصف بیات، جایگاه و نقش «غیرجنبش اجتماعی» بهمثابه «سیاست حضور» را در تحولات سیاسی- اجتماعی منتهی به انقلاب 2011 مصر تبیین گردد.