چکیده
هدف: در مسئله فلسطین به عنوان رام نشدنیترین منازعه جهان همواره یک فرایند صلح در جریان است اما چیزی که در نهایت حاصل شده یک دوره جنگ و صلح ناپایدار میباشد. هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه انسداد در طرحهای صلح و نظم منطقهای ناپایدار یا انقلابی میباشد.
روش: پژوهش حاضر با بهرهگیری از روش «توصیفی- تحلیلی» و بر پایه رویکرد «نظم باثبات و انقلابی هنری کیسینجر» بدنبال پاسخگویی به این سؤال می باشد که چرا طرحهای صلحی که تاکنون در مسئله فلسطین مطرح شدهاند نتوانسته است به مناقشه اسرائیل و فلسطین خاتمه دهد؟ در پاسخ فرضیه زیر مطرح میگردد که طرحهای صلح پیرامون حل مسئله فلسطین فاقد ترتیبات نهادی- ساختاری مورد توافق بازیگران اصلی درگیر در این مناقشه بوده است و این مسأله موجب انسداد و ناکامی تمامی این طرحها شده است.
یافتهها: یافتههای پژوهش نشان میدهد که هیچ کدام از طرحهای صلح نتوانستند یک نظم منطقهای پایدار را در مسأله فلسطین ایجاد کنند. چارچوب این طرحها به گونهای است که منافع تمام بازیگران را دربر نمیگیرد و بازیگرانی بودهاند که یک نظم انقلابی را در پیش گرفتهاند
نتایج: در مسئله فلسطین چارچوب طرحهای صلح از مشروعیتی که باید مورد پذیرش تمامی بازیگران درگیر در بحران باشد برخوردار نبودهاست. در بین بازیگران منطقهای از جمله جمهوری اسلامی ایران، سوریه، اردن، عراق، گروههای فلسطینی، رژیم صهیونیستی و بازیگران فرامنطقهای مانند روسیه، آمریکا و اتحادیه اروپا بر سر چارچوب طرحهای صلح اجماعی صورت نگرفته و همچنان بازیگرانی بودهاند که یک سیاست انقلابی را در پیش گرفتند و نظم مطرح شده را نپذیرفتهاند.
موضوعات