چکیده
هدف: سردار قاسم سلیمانی، یکی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، در سوم ژانویه ۲۰۲۰ در اطراف فرودگاه بغداد از طریق پهپاد آمریکایی با دستور رئیس جمهور آمریکا به شهادت رسید. مقامات آمریکایی اقدام خود را بر اساس دفاع مشروع وفق ماده 51 منشور سازمان ملل متحد و نظریه دفاع پیشدستانه توجیه کردند. هدف این مقاله، نقادی و شالوده شکنی استدلالهای حقوقی ایالات متحده در توجیه اقدام خود بر اساس نظریه دفاع مشروع، موازین حقوق بین الملل و بهویژه با استناد به احکام دیوان بینالمللی دادگستری است.
روش: این مقاله در یک استدلال استنتاجی بدین صورت که ابتدا موازین دفاع مشروع وفق ماده 51 منشور ملل متحد و نظریه دفاع پیشدستانه در حقوق بین الملل را مورد تحلیل قرار می دهد و سپس با استفاده از منابع کتابخانه ای، اینترنتی و اسناد حقوقی به ارزیابی استدلال های آمریکا و واقعیت های میدانی مبادرت می کند.
یافتهها: یافته های مقاله که بر اساس نظریه دفاع مشروع، موازین حقوق بین الملل و بهویژه با استناد به احکام دیوان بینالمللی دادگستری صورت گرفت نشان می دهد که توجیه اقدام ایالات متحده بر اساس تئوری دفاع مشروع، چه در مفهوم محدود و چه درمفهوم موسع آن، نادرست است. با توجه به اینکه در آن زمان ایران و آمریکا در حالت درگیری مسلحانه نبودند، توسل به حقوق جنگ برای توجیه اقدام آمریکا در ترور سردار سلیمانی بی اساس است. مضافاً اینکه سردار سلیمانی مهمان رسمی دیپلماتیک دولت عراق محسوب می شد.
نتیجهگیری: این مقاله نهایتاً به این نتیجه میرسد که اقدام آمریکا در به شهادت رساندن سردار سلیمانی بیشتر جنبه انتقامجویی و بازدارندگی داشت تا دفاع مشروع و اظهارات مقامات آمریکایی در این زمینه فاقد ارزش حقوقی است.
کلیدواژهها
موضوعات