چکیده
هدف: با وجود رابط نسبتاً متعادل ترکیه و رژیم اشغالگر قدس در گذشته، اما با حاکمیت احزاب ایدئولوژیکمحور با اعتقادات متضاد طرفین؛ یعنی حزب عدالت و توسعه در ترکیه و احزابی مانند لیکود در رژیم اشغالگر قدس، این رابطه برخلاف انتظارات، کماکان حفظ و حتی در مواقعی مستحکمتر شده است؛ موضوعی که پژوهش حاضر با اهداف بررسی تناقض مذکور و آشکار شدن نقاط پنهانی این ارتباط اقدام کرده است.
روش: این مقاله، با استفاده از روش توصیفی – تحلیلی و با کاربست نظریه آشوب که نظمی خاص و قابل پیشبینی را ورای اختلافات ظاهری بین دولتها مطرح میسازد، در صدد پاسخ به این سؤال است که چرا با وجود برتری عوامل تنشآفرین، شاکله اصلی روابط ترکیه و رژیم اشغالگر قدس برخلاف سیاستهای اعلامی در عمل پایدار و راهبردی بوده است؟
یافتهها: یافتههای پژوهش نشان میدهد، با وجود لفاظیهای تنشزا و اختلافاتی مانند مسئله فلسطین، کردها، حقوق بشر و ... در عمل روابط ترکیه و رژیم اشغالگر قدس، پایداری نسبی خود را حفظ کرده و اختلافات و لفاظیهای مذکور، صرفاً استتاری جهت سیاستهای اعمالی طرفین مانند مسائل اقتصادی، امنیتی و ... بوده است.
نتیجهگیری: ایدئولوژی محوری، حامی حقوق بشر بودن و غیره، تنها پوششی از سوی ترکیه و رژیم اشغالگر قدس جهت نیل به اهداف دوجانبه و اهداف بزرگتری مانند نوعثمانیگری ترکیه و تبدیل شدن به یکی از قدرتهای منطقهای از سوی رژیم اشغالگر قدس بوده و برخلاف سیاستهای اعلامی، نظمی ثابت و پایدار در روابط عملی آنان برقرار بوده است.
کلیدواژهها