چکیده
هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی دلایل حضور و قدرتیابی داعش در افغانستان است؛ داعش از سال 2015 در افغانستان اعلام موجودیت و در سال 2021 پس از خروج امریکا و به قدرت رسیدن طالبان در این کشور، استراتژی خود را مخالفت با طالبان و کشتن شیعیان اعلام کرد. بر این اساس، در پرتو ناامنی داخلی در افغانستان، تهدیدهای مختلفی از نظر امنیتی، سیاسی و ژئوپلتیکی برای افغانستان و ایران ایجاد کردند.
روش: پژوهش حاضر از روش توصیفی – تحلیلی و نظریه معمای امنیت اجتماعی باری بوزان برای بررسی موضوع بهره میبرد. علل، اهداف و قدرتیابی داعش، در پی بحران ناامنی در افغانستان و تأثیر آن بر امنیت جمهوری اسلامی ایران را از این رهگذر مورد موشکافی قرار میدهد.
یافتهها: بحران سیاسی و چالش امنیتی حادث شده در افغانستان از سه سطح فرهنگی – اجتماعی، اقتصادی – سیاسی و نیز ژئوپولیتیکی نشأت میگیرد. در سطح فرهنگی – اجتماعی، عنصر و شاهکلید «قبیلهمحوری» در سطح اقتصادی، عنصر «فقر – بیکاری»، در سطح سیاسی «خلأ قدرت داخلی» و در سطح ژئوپلیتیکی «رقابت قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای» حائز اهمیت هستند. خشونتهای داخلی بین هویتهای متعارض، نهتنها مانع شکلگیری اقتدار مدنی فراگیر بوده، بلکه فضا را برای مداخلات قدرتهای خارجی از طریق پشتیبانی از هریک از هویتهای درگیر فراهم کردهاست و این مسأله امنیت ایران را تحت تأثیر قرار میدهد.
نتیجهگیری: بحران داخلی افغانستان، راهحل نظامی ندارد و مذاکره با هدف بهتعادل رساندن گروههای درگیر، تنها راهحل قابل تصور برای پایان این بحران است. در غیراین صورت، گروهایی همچون داعش، امکان و انگیزة بسیار بالایی برای کنشگری در افغانستان دارند. والبته کشورهایی همانند ایران که امنیتشان تحت تأثیر امنیت افغاستان است، باید جهت تشکیل یک دولت مردمی فراگیر همکاری نمایند.
کلیدواژهها