نوع مقاله : مقاله پژوهشی
چکیده
خشونت مذهبی در دهههای اخیر تبدیل به مسئلهای اساسی در جهان شده است. برای شناخت خشونت مذهبی، لازم است که به ریشههای فکری آن رجوع شود و تنها به تصاویر برساخته رسانهای تکیه نشود. پژوهش حاضر در همین راستا و با بهرهگیری از روش تحلیل تماتیک به دنبال بررسی این مسئله است که خشونت در متون مذهبی مراجع فکری شبهبنیادگرایی اسلامی به چه شیوهای بازنمایی میشود. برای نیل به این هدف، سیزده کتاب از سه نویسنده مرجع بنیادگرایان اسلامی(ابوالأعلی مودودی، محمد بن عبدالوهاب و ابن تیمیه) مورد تحلیل قرار گرفته است. یافتههای پژوهش بیانگر این است که خشونت در متون مورد بررسی به سه شیوهی مختلف اما مرتبط با هم بازنمایی میشود. از یک طرف، خشونتی کنشگرانه و آشکار وجود دارد که با تلقی «دیگری» به عنوان لکهای سیاه در ساحت الهی، در پی نابودی دیگری و مرگ وی بر میآید. از طرف دیگر، خشونتی پنهان و خدایگانی وجود دارد که دعوت به ویرانی قانون و تمدن غیراسلامی(خوانش خودشان از اسلام) و منطق زمینی و مادی میکند و نوعی از رهایی بخشی خدایگانی را نوید میدهد. در مقابل این نوع از خشونت، خشونت نوع سومی وجود دارد که نه تنها ویرانگر قانون نیست، بلکه خود به دنبال برساخت و اجرای خوانش شبهبنیادگرایانه از قانون الهی و منطق اسلامی به مثابه جایگزینی برای قانون و منطق مادی است. در این نوع از خشونت، ابزارهای خشونت نیستند که خشونت را تعریف مینمایند، بلکه نفس قانون است که مروج خشونت تلقی میگردد.